بسترهای مدیریت کلان رهبری
تصمیماتی که انسان برای خود و دیگران می گیرد ، ساده نیست، بلکه مبادی زیادی دارد از جمله محیط پرورشی، نوع اطلاعات، شرایط تصمیم گیری، اهداف، موانع امکانات فردی و اجتماعی و از همه مهمترتوانایی ها و ظرفیت روحی، فکری و عملی شخصی اش. هر تصمیمی معلول تأثیرگذاری هزاران پارامتر اصلی و فرعی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از درون و بیرون فرد است. در برخی تصمیمات مهم شرایط منطقه و جهانی نیز ملاحظه می شود.
در مورد رهبریت جامعه نیز شبیه همین امر بلکه بسیار پیجیده تر است تصمیمات و مواضع خلق الساعه نیست، این گونه نیست که فرد به تنهایی و با شدت روحی و فکری خود موضعگیری نماید، خیر، بلکه مبادی زیادی دارد از جمله: تمایلات اجتماعی، ظرفیت و اقبال و ادبار مسئولین از نظرات، لزوم وحدت، نیازهای تکامل مربوط به نیازهای آینده نظام برای تأمین اقتدار مثل انرژی هسته ای، اهداف نظام مثل حرکت به سمت بسترسازی ظهور، شرایط منطفه(مثل بیداری اسلامی)، شرایط جهانی(مثل بحران غرب و نزدیکی سقوط آن) امکانات اجتماعی (ثروت، علوم؛ تکنولوژیها و نیروی انسانی)، مدل و الگوهای اجتماعی اداره کشور(مدل سرمایه داری یا اسلامی)
نفاط قوت و ضعف دشمنان، ناهنجاریها، تهدیدات داخلی و خارجی، ظرفیت عقلانیت جمعی (کارشناسان) و استفاده از عقل جمعی و توان و ظرفیت فردی خود رهبری. هزاران پارامتر در سرپرستی و مواضع رهبری نهفته است. رهبری با هوش و ذکاوتی که دارد(که اگر نداشت رهبر نمی شد) با مجموعه نگری و سیستم نگری به وضعیت داخلی و امة اسلامی وجهان، مواضعی را برای تغییر شرایط و تأثیر گذاری بر وضعیت داخلی و خارجی بیان می دارد، آنگاه میزان تولی وتوجه به نظرات ایشان در بین مردم و مسئولین عامل پیش برد اجرایی شدن می باشد. لذا در مواردی برخی انتقادات که به رهبری می شود، متوجه شخص ایشان نمی باشد، بلکه متوجه خود مردم و مسئولین است. مردم در مقابل رهبری وظایفی دارند، از جمله آگاهی هشیاری، بصیرت، حضور حداکتری، فریب نخوردن و... هر کدام از اینها کم رنگ شود حضور اراده ولیّ اجتماعی در جامعه در همان ابعاد و موضوعات کم رنگ می شود، یا اگر مسئولین هماهنگی لازم با رهبری را نداشته، به همان میزان نظر او جریان نمی یابد. جریان نظرات رهبری نیز بخشی نیست نمی شود فقط به یک حرف عمل کرد و کاری به بقیه مواضع نداشت، مواضع رهبری نظام مند است، باید به نظام آن توجه نمود، توجه بخشی به مواضع منجر به ایجاد ناهنجاری عملی درجامعه می شود، مثلا اگر از مقوله فرهنگ غافل شده و تنها به اقتصاد توجه شود در همان ناحیه دچار ناهنجاری می شویم. البته این سخن به معنای این نیست که یک مدیر همه امور را باید انجام دهد خیر باید کار جمعی و سازمان یافته در مواضع و جریان عملی صورت گیرد. لذا تصمیمات، نظرات، پیشنهادات، سیاستها، مفاهیم و اصطلاحات تولیدی، ساختار سازیها و... توسط رهبری مستند به هزاران عامل است به طور خلاصه مستند به ظرفیت روحی، عقلانیت جمعی و توان عملیاتی جامعه است منتهی خود رهبری بالاترین سهم را در تصمیم گیریها دارند، شدت تولی ایشان به حضرات معصومین(علیهم السلام) قدرت نبوغ و ابتکارات فردی، هویت علمی، اطلاعات اجتماعی در اعلان نظرات مؤثر است، تصمیمات ایشان صرفا برای خود نیست، بلکه مربوط به سرنوشت کل جامعه اسلامی ، پیشرفت، محافظت از خطرات، بالا بردن تأثیر گذاری و الگو شدن، ایجاد توازن قوا با کفر بلکه برتری قوا می باشد. یکی از عوامل تأثیر گذار کانالهای ورودی اطلاع گیری خود رهبری است، بنا به تصریح خود رهبری ایشان کانالها اطلاع گیری متعدد دارند، دفتر، اخبار رادیو، تلوزیون و روزنامه ها، کانالهای غیر رسمی و گزارشات مردمی، تماس مستقیم خود و خانواده ایشان با مردم. این راههای متعدد باعث می شود ایشان کانالیزه نشوند و گروهی خاص نتوانند ایشان را در محاصره اطلاعاتی خاص قرار دهند. لذا تصمیمات خرد و کلان ایشان از سر بصیرت و مجموعه نگری فوق العاده است، کسی به راحتی نمی تواند بگوید در این بخش ایشان اشتباه کردند، خیر چون اشراف اطلاعاتی از یک طرف و قدرت تجزیه و تحلیل اطلاعاتی و توجه همه جانبه به اطراف قضیه از طرف دیگر، دقت ایشان را به شدت افزایش می دهد علاوه بر این که ما معتقدیم مؤمنین عادی امداد می شوند، چه خواسته رهبر یک امت اسلامی که به دنبال جذب قلوب مؤمنین به سمت معصومین(ع) و بستر سازی جریان ولایت آنها در جامعه است.
به هر حال بسترهای تصمیم گیری رهبری بسیار زیاد است، هم نخبگان،هم مردم، هم عوامل خارجی مثل تهدیدات، هم آینده نقش دارند. کسانی که حکومت ولایت فقیه را متهم به استبداد می کنند یا به فرآیند تصمیم گیریها توجه ندارند یا خود را به غفلت زده و از سر دشمنی یا حسادت مخالفت می کنند. اداره و پیش برد یک نظام در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن هم با حضور رقبای جهانی ازیک طرف و توسعه حضور و مشارکت دائمی مردم، صنوف، نخبگان سالم سیاسی از طرف ذیگر با دیکتاتوری ممکن نیست، اگر موقتا هم بتوانند، سرانجام سقوط می کنند. در این زمان که این سطور نگاشته می شود شاهد کشته شدن ذلت بار سرهنگ قزافی رئیس جمهور سابق لیبی هستیم . در همین زمان چند روز قبل شاهد استقبال بی نظیر مردم کرمانشاه از رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای (حفظه الله) بودیم. با دیکتاتوری نمی شود این سیل عظیم مردم را به استقبال آورد. همچنین حضور میلیونی مردم در استقبال و مشایعت امام راحل را دیدیم. این به جز با جذب قلوب و محبت الهی ممکن نیست. امام و رهبری در فرایند تصمیم گیریها به نظرات دیگران و ظرفیت اجتماعی توجه داشتند مثل قبول قطعنامه 598 علی رغم میل شخصی امام راحل. به هر حال مدیریت دکتاتورمآبانه با مدیریت محبت آمیز و محبت آور بسیا ر، بسیار متفاوت است آن برای ارضای شهوات و ریاست طلبی است این برای خدمت، تکامل، تعالی و رشد مادی و معنوی، لذا بالاترین ایثار در خدمت و سعه صدر یرای رشد و تربیت جامعه توسط رهبری انجام می گیرد.اما همان طور که اشاره شد مدیریت رهبری در سطح کلان است، مدیریت کلان نیز متأثر از عوامل زیادی است که به برخی از آنها اشاره شد اما اگر به هر دلیل مشکلی در بخشی از عوامل بروز کند، نوع و سطح مدیریت کلان تفاوت خواهد کرد. به عنوان مثال شدت مردم و مسئولین در حرکت جمعی و سازمان یافته، هم بستر ساز مواضع رهبری است، هم بستر ساز جریان آن در جامعه می باشد؛ اگر عقلانیت جمعی جامعه (کارشناسان) وصنوف نتوانند یا نخواهند سطحی از مواضع رهبری را بپذیرند، در همان سطح، مواضع ایشان اجرایی نمی شود، میزان شدت و ضعف پذیرش تعیین کننده سطح جریان است و در همان سطح ناهنجاریهای بروز می کند مثلا با مراجعه به اسناد تاریخی روشن می شود امام راحل معتقد به ادامه جنگ تا پیروزی کامل بر استکبار بودند، اما برخی مسئولین وقت در خود و کشور این ظرفیت را نمی دییدند و امام ناچار به تجدید نظر در مواضع خود شدند در اثر قبول قطعنامه علی رقم این که "به تصریح امام راحل جنگ دستاوردهای بسیار زیادی برای ما داشت" ولی پایان جنگ بسیار تلخ بود چرا که ما مجبور شدیم حَکمیّت کفر( سازمان ملل و قدرتهای جهانی) را بپذیریم، همانها که علیه ما جنگ به راه انداختند وقتی دیدند جنگ به ضررشان جلو می رود واسطه پایان آن شدند و نتیجه آن حضور نیروهای آمریکا در منطقه و خلیج فارس شد. این نبود مگر اینکه امام دیدند مسئولین وقت(غیر از مقام معظم رهبری) اعلان ناتوانی می کنند.
اگربه هر دلیلی ضعف در پذیرش باشد به همان میزان رهنمودهای رهبری جریان نمی یابد و قدرت برنامه ریزی و سازماندهی نیزضعیف خواهد بود و از همان زاویه جامعه دچار مشکلات و ناهنجاری خواهد شد و این ضعف ها مستند به ماست نه رهبری. پس جامعه هم فی الجمله هم روی رهبریت جامعه اثر دارد و هم تاثر می پذیرد، به هر میزان پذیرش اثر از رهبری توسط مردم و مسئولین بالاتر رود به همان نسبت سطح رهبری بالاتر، بالاتر می رود و در هر جا ضعف در تولی باشد به همان نسبت بهره های لازم از ولایت او کم می گردد. این است که شیعه روی تولی به ولات الهی و نایبانشان حساس است، چون آنها هم با اشراف کامل هدایت می کنند و هم مجرای فیض الهی اند، در زمان غیبت ولی فقیه مجرای هدایت و تصرفات اجتماعی است که همین تصرفات تابعی از نوع تولی جمعی است. دقت کنید همانگونه که در تولی فردی دست، پا، زبان، چشم، گوش، زبان و سائر اندام مشارکت می کنند تا تولی و تسلیم و انجام عمل تحقق یابد، در جامعه هم نیاز به حرکت جمعی سازمان یافته است به این می گویند تولیّ اجتماعی تا بستر ولایتِ، ولیّ فقیه آماده شود. ما در هدایت جمعی چند مسیر و مسیر فردی صرف نداریم، مسیر فقط و فقط در تهذیب و تعالی جمعیِ از کانال رهبری می گذرد، او محور است، نه این که دیگران صفراند، خیر، اثر دارند ولی به تبع رهبری، به میزان هماهنگی با خط و جهت گیری رهبری، قرار نیست دو یا چند رهبر و مجرای هدایت در قله و محور قرار گیرند، اگر این گونه شود، تشتت پیش می آید، خیر یکی محور و دیگران به تبع اویند، به هر میزان با او هماهنگ باشند، جامعه منسجم تر است و به هر میزان در هر بعدی ناهماهنگ باشند به همان میزان(اثر خود) در بعدی از ابعاد تشتت پیش می آورند. افق حرکت رهبری افق کلان است و جهت کلی حرکت روشن، این است که ما را برای تبعیت برمی انگیزاند، چرا تبعیت نکنیم؟ می دانیم او اشراف دارد، دستگاه الهی او را در جهت یابی مسیر کمک می کند و... این تبعیت آگاهانه و از سر بصیرت و محبت است، اگر اسم این کار را تعصب می گذارند، بگذارند، ما متعصب ترین افرادیم که اختیارات کلان سرنوشت جامعه را در اختیار فردی، عالم، زاهد، متقی، زمان شناس، شجاع و... قرار داده ایم.
اجمالا با بازخوانی آنچه بیان شد، روشن گردید حرکت نظام حرکتی جمعی است ، نه فردی. بله یک نفر فقیه عادل محور است و بیشتریت تأثیر را دارد، موضعگیریهای رهبری بالاترین تأثیر را در پیشبرد نظام دارد، ولی دیگران هم در نظام مؤثزند، خود مقام معظم رهبری بارها فرموده اند من از نظرات دیگران استفاده می کنم. هر فردی به هر میزان و سطحی مشارکت کند در حرکت کلی نظام مؤثر است. اداره نظام جمعی است نه فردی(یادم هست مقام معظم رهبری بر جمعی بودن حرکت نظام اسلامی تأ کید نمودند). کسانی می توانند نظام اسلامی ولایت فقیه را متهم به دیکتاتوری کنند که بتوانند اثبات کنند تصمیمات خرد و کلان تماما بدون مشورت، بدون توجه به ظرفیت جامعه، جهان، نیازهای تکاملی، اصول و ارزشها می باشد. البته شاید منظور ایشان از دیکتاتوری تسلیم نشدن رهبری در مقابل خواستهای ذلت بار و موقت برخی صنوف می باشد، خوب روشن است اگر رهبر قدرت استقامت در مقابل این امور را نداشته باشد، رهبر نیست، از ویژگیهای مهم او درایت و آینده نگر و استقامت است و الا نمی تواند پیش رو و خط شکن باشد، مردم باید بتوانند به او تکیه کنند، به افراد سست که نمی شود تکیه کرد، البته رهبری ضمن استواری آنجا که لازم باشد برای پیش برد نظام(نه امر دیگری) انعطاف نشان می دهند تا زمینه رشد و بالندگی در مردم و مسئولین پدید آید( این نیز به تشخیص شخص رهبر است نه دیگران). بنابر این مواضع رهبری خلق الساعه و فردی نیست، اگر اینگونه بود مرتب متناقض و متشتت می شد، بلکه مواضه رهبری تکاملی، بالند و پیش برند و حکیمانه و با مشورت است و هر چقدر ظرفیت جامعه بالاتر رود، افقهای جدیدتری پیش روی او می گذارد. مدیریت رهبری پویا، پیش رو، تکاملی، مشارکتی، متعالی و همه جانبه است، هم توجه به رشد مادی دارد، هم معنوی، منتهی اشکالات غالبا از ما و مسئولین است که توجهات لازم به فراهم کردن بسترهای جریان رهنمودها و مواضع دلسوزانه رهبری را نکرده و به نظر خود یا کارشناسان غرب گرا توجه می نماییم. انشاءالله بتوانیم با تولی و تسلیم در برابر نائب عام امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)بستر های ظهور رهبری کل آن حضرت را فراهم کنیم.
کلمات کلیدی :
» نظر